مسئله حداقل دستمزدها و تشکل کارگرى
گفتگو با نسرين رمضانعلى
یک دنیای بهتر: به ماههای پایانی سال نزدیک میشویم. معمولا مساله دستمزدها به یک مساله مبارزاتی در این دوران تبدیل میشود. امسال اوضاع چگونه است؟ چه تحرکی در این زمینه مشاهده میشود؟ شما بر کدام سیاستها تاکید دارید؟
نسرین رمضانعلی: هر سال در این موقع شاهد مباحثی در مطبوعات و رسانه ها هستیم و در این ایام سران رژیم ژست می گیرد و آمارهائی از جیب شان در میآورند و براين اساس بحث حداقل دستمزد طرح میشود. طبقه کارگر کمتر نقشی در جدال حداقل دستمزد داشته است. در مراکز کارگری مبارزه برای افزایش دستمزد بوده است. در سالهای گذشته کمپینهائی فراخوان داده شد و اعلام کردند حداقل دستمزد کارگران 400 و 500 هزار تومان ميخواهيم. پارسال از جانب بخشی از فعالین کارگری کمپین حداقل دستمزد در مراکزی طرح شد و 600 هزار تومان هم درخواست شد.
اول اجازه بدهید بحثم را با گفته وزير رفاه و تامين اجتماعى شروع کنم. ایشان می گوید چنانچه خط فقر 100 يا 400 هزار تومان باشد، به چه دردى ميخورد و بايد چه كار كرد؟ وی می گوید محاسبه خط فقر در انواع تقسيمي خود براى برنامه ريزان كشور خوب است، اما اين كه به مردم بگوييم اگر 300 هزار تومان حقوق بگيريد، فقير هستيد، بهجز آنكه از نظر رواني براي آنها مساله ايجاد ميكند، چه فايدهاي دارد؟ این ترهات جناب وزير نشان می دهد برای دولت ابدا سرنوشت مردم و طبقه کارگر مهم نیست. بنابرین با کمال بیشرمی ميگويد اصلا از خط فقر حرف نزنيد! "خط فقر به چه دردی می خورد" را با تاکیدات زیادی طی مصاحبه اعلام میکند. شکی نیست ایشان برای حقوق خود نگران نیست. چرا که اینها خود از سرمایه گذاران و صاحبان سرمایه هستند. بنابراین باید چنین تاکیدی بکنند. معضل اساسى اينست که کارگران ايران بطور متشکل و از طريق نمايندگانشان در مبحث و کشمکش تعيين حداقل دستمزد درگير نيستند. اساسا به اين دليل که تشکل مستقل کارگرى ندارند تا نمايندگان منتخب شان در مذاکرات و انعقاد قراردادهاى دسته جمعى شرکت کنند. برای مثال در کشورهای اروپائی نمایندگان اتحادیه کارگری با نماینده اتحادیه کارفرمایان و دولت به مذاکره می پردازند. در ایران که کارگران تشکلی ندارند و نماینده ای ندارند، بحث حداقل دستمزد برای کارگران تنها موضوعی برای مسخره کردن دولت است. مثلا در ایران مراکز ثبت شده کارگری 2 میلیون 600 هزار واحد است و از این مجموعه 2 میلیون و 400 هزار آن زير ۵ و ١٠ نفر کارگر دارند. یعنی شامل قانون کار نمی شوند. تنها 200 هزار مرکز کارگرى شامل قانون کارگر می شود. تازه همين هم اجرا نميشود. اين فعلا بجاى خود که اين قانون سراپا ضد کارگرى است. معنای این آمار اينست که دستمزد 2 ملیون 400 هزار کارگاه را کارفرما در محل تعیین می کند. اما حداقل دستمزد چگونه و برچه اساسى تعیین می شود؟ دولت رسما اعلام کرده است نرخ تورم 19 درصد است در حالی نرخ واقعی خیلی بالاتر است. در هفته های گذشته نرخ تورم بین 25 تا 30 درصد و بعضا بيشتر از منابع و رسانه های خبری ایران اعلام شده است. البته کميسیون تعيين حداقل دستمزد ميگويد که 310 کالا که مایحتاج زندگی بخور نمیر کارگران است حساب می شود. و قابل توجه اينکه یکی از اساسی ترین و سرسام آورترین هزینه کارگران هزينه مسکن است که در محاسبه نرخ تورم، نرخ مسکن حساب نشده است.
در حال حاضر خط فقر 500 هزار تومان اعلام شده است. در حالی که بخش عظیمی از کارگران در ایران حقوقشان 183 هزار تومان است. تمام تکاپو دولت و کارفرما در رابطه با تعیین حداقل دستمزد اين نيست که کارگران قدرت خرید داشته باشند بلکه اينست که همانقدر داشته باشند که بتوانند فردا سرکار حاضر شوند و شیره جانشان را بکشند. براى دولت اسلامى بحث حداقل دستمزد اساسا موضوعى در مورد رفاه و بهبود وضعيت کارگر نيست. بحث اصلاح قانون کار و تبصره ها و غيره در مورد حقوق و مزايا و بيمه کارگران نيست، بيشتر ژست است و اساسا بازکردن دست سرمايه دار براى راه انداختن بردگى تمام عيار. بقول یکی از فعالین کارگری اینها برای اینکه بتوانند در سازمانهائی مثل سازمان جهانی کار حضور خود را تامین کنند، هر سال بحث حداقل دستمزدها را طرح میکنند. در حالی که مطلقا نمايندگان کارگران در اين زمينه حضور ندارند. حتی همان شوراهای اسلامی خود حکومتى ها هم در مراکز بزرگ کارگرى وجود ندارند يا حق تشکيل ندارند و آنجا هم که هستند از جانب کارگران به رسمیت شناخته نشده اند. برای همین کارگران نماینده واقعی خود را در مذاکرات ندارند.
سال گذشته بر سر حداقل دستمزد میان همین نمایندگان استثمار طبقه کارگر بحثها و اختلافاتی بود. یکی 180 هزار تومان را بعنوان حداقل دستمزد اعلام کرد، یکی می گفت 250 هزار تومان، آخرین نرخ برای حداقل دستمزد 300 بود. که همان 180 هزار تومان را رسما اعلام کردند. اما در یک بررسی معلوم شد که اکثريت قریب به اتفاق کارگران همان 180 هزار تومان را نمی گرفتند. مسئله زمانی ابعاد واقعا وحشتناک تر به خود می گیرد که دستمزد نیروی کار ارزان زنان را هم در نظر بگيريم. بخش زیادی از زنان کارگر 100هزار تومان و زير آن حقوق دریافت کردند.
دراين ميان پارسال بخشى از کارگران در این کشمکش 600 هزار تومان را بعنوان حداقل دستمزد اعلام کردند. در گوشه کناری شاهد اعتراض و مبارزه کارگران عليه حداقل دستمزد تعيين شده توسط دولت بودیم. از جمله در اول مه بازتاب اين موضوع روشن بود. اما از آنجا که کارگران درایران با یک مشکل جدیتر روبرو بودند، يعنى ابزار مبارزه جمعى و تشکل مستقل کارگرى نداشتند، مبارزه برای حداقل دستمزد در سطح محدودی باقی ماند. البته در مراکز بزرگ صنعتی کارگران توانستند تا حدودی موفقیتهای بدست آوردند. اما در سایر بخشها متاسفانه همان 180 و زیر 180 هزار تومان پرداخت شد. بنابراین در حال حاضر اگر بگوئیم که شاهد یک کشمکش وسيع بین نمایندگان کارگران و دولت و کارفرما برسر تعيين حداقل دستمزد هستيم، واقعیت ندارد. در روزهای گذشته اعلام شده است که نمایندگانی از کارفرما، دولت، خانه کارگر و یکی دو نفر از مسئولین دولتی بر سر تعیین حداقل دستمزد در مذاکره هستند. دارند برسر زندگى کارگر تصميم ميگيرند و طبقه کارگر نقشی در این میان ندارد.
در میان کارگران و محافل کارگری و مراکزی بحث حداقل دستمزد طرح شده است و کارگران می خواهند امسال اقداماتی جدیتر نسبت به سال گذشته انجام بدهند تا بتوانند که در تعیین حداقل دستمزد تاثير بگذارند. خود این اقدامات هم بستگی دارد به ابعاد اعتراضات در مراکز کارگری و در عین حال تضمین امنیت شغلی کارگران در این مراکز. شخصا فکر می کنم موانع اساسی پیش پای کارگران قرار دارد که تا این موانع بر داشته نشود نخواهند توانست در تعیین حداقل دستمزد موثر باشند. امروز بیش از هر زمان دیگری طبقه کارگر به ضرورت ایجاد تشکلهای مستقل خود آگاه است و دراين راه تلاشهاى زيادى هم صورت گرفته است. مسئله امروز شکل تشکلى است که کارگران بتوانند به آن اتکا کنند و همين بحثها و خواستهايشان را از جمله تعيين حداقل دستمزد را بتوانند توسط نمايندگانشان به کرسى بنشانند. به نظر من بجز مجمع عمومى در مراکز کارگرى و به ميدان آوردن اراده عمومى کارگران راهى وجود ندارد. اين تنها ابزار موثر و ممکن امروز است. فعالین کارگری و رهبران عملی امروز باید سازماندهى تشکيل مجامع عمومى را در اولویت کار خود بگذارند. اگر کارگران متشکل به ميدان بيايند، تعيين عدد و ميزان حداقل دستمزد کار سختى نيست. اين عدد را با توجه به شاخصهاى اقتصادى و تامين رفاه کارگران و خانواده کارگرى ميتوان تعيين کرد.
یک دنیای بهتر: یکی از مسائل دیگر بحران عمومی "تشکلات کارگری خارج از محیط کار و زیست" است. این مساله بنظر این روزها گریبان "اتحادیه کارگران بیکار و اخراجی" را گرفته است و این تشکل متاسفانه از تحرک و سوخت و ساز سابق برخوردار نیست؟ ارزیابی شما چیست؟
نسرین رمضانعلی: در رابطه با این تشکلهاى فعالين کارگرى که در چند ساله اخیر تشکیل شده است، شاید بخاطر موقعیت و اوضاعی که بر جامعه ایران حاکم است، شاهد مباحث زیادی پیرامون این تشکلها و پراتیک آنها و اشکالات و موانع شان هستیم. از جمله حزب اتحاد کمونیسم کارگری به نقد و ارزیابی این تشکلها پراخته است. شخصا وجود این تشکلهای کارگری را ماحصل مبارزات طبقه کارگر در ایران می ببینم و موفقیتهائی که طبقه کارگر در ایران با مبارزات خود در سالهای اخیر به دست آورده است. کمیته هاى مختلف در ابتداى ايجادشان امری را برای خود تعریف کردند و آن تلاش در ایجاد تشکلهای مستقل کارگرى در مراکز کار بود. اما از آنجا که خود این تشکلها متشکل از فعالین کارگری با گرایشات محتلف و درعین حال بریده از محیط کار و دور از سوخت ساز درون طبقه کارگر بودند، با "بحرانهای هویتی"، آنچه که درمباحث از آن نام برده می شود، دچار شدند. امروز اتحادیه هم با بحران مشابهی روبرو است. که کمیته هماهنگی یا پیگیری یا شواری همکاری تشکلهای کارگری با آن روبرو است. سازمان کارگرى که در سوخت ساز و محيط کار و زيست طبقه کارگر نباشد، معلوم است نمی تواند نقش اساسی ایفا کند. دليل اينکه این تشکل هم مثل بقیه فقط فراخوان می دهد و یا اطلاعیه خبری صادر می کند، اما پراتیک روشنی در امر متشکل کردن کارگران ندارد، همين است. برای اینکه ناخواسته به نقطه گریز از مرکز پرت شده است. اتحادیه کارگران اخراجی و بیکار تلاش داشت قدمی فراتر از کمیته پیگیری و کميته هماهنگی بردارد و بتواند آن ظرف متحد کننده و سازمانده بخشی از طبقه کارگر باشد. در ابتدا توانست بخشی از کارگران را حول این پلاتفرم جمع کند. اما از آنجا که اتحادیه ربط مستقیمی به محیط کار و زندگی کارگران نداشت و با اسمی دیگر پراتیکی را آغاز کرد که قبلا تجربه شده بود، امروز اتحادیه هم در همين معضل گرفتار است. گاها کم کاری فعالین دلیل می شود، گاها مشکلات مالی و پراکندگی، که البته اینها نیز می تواند واقعی باشد و واقعی هستند، اما توضيح دهنده ضعف اصلی نیست.
يک ضعف ديگر اتحاديه اينبود که نتوانست معضل بيکارى را بعنوان معضل طبقه کارگر و نه کارگران بيکار ببيند. اينرا از نظر تئورى نميگويم بلکه از جنبه عملى منظورم است. يعنى بيکارى معضل طبقه کارگر است و بيکاران بدون اتحاد با شاغلين، که هر روز در معرض بيکارى قرار دارند، نميتوانند به تنهائى کارى بکنند. چون اهرم اقتصادى در دست ندارند. ناتوانى در ايجاد اين رابطه، يعنى تشکلى در اتحاد با کارگران شاغل، ناچارا پيمودن همان راهى را به اتحاديه تحميل کرد که کمیته ها و تشکلهای دیگر پیمودند. معضل بیکاری و اخراج یکی از جديترین معضلات طبقه کارگر در ایران است. اما مبارزه علیه آن و متشکل کردن این خیل وسیع از کارگران مبارزه ای متشکل از کارگران شاغل و بیکار را میطلبد. اساسنامه این تشکل تعریفی دقیق و روشن از این رابطه نداده است که کارگران شاغل اتفاقا باید تشکیل دهنده و بیشترین نیروی این اتحادیه را تشکیل بدهند و بر سر ضرورت اینکه این تشکل باید پایگاهی مادی در مراکز کارگری پیدا کند و خود را حتی در مراکز کارگری موجودیت ببخشد. يعنى معلوم نيست که بايد با کدامین ابزار در مقابل اخراج و بیکاری مبارزه کند. براى ما بعنوان حزبی که سازماندهی طبقه کارگر علیه نظام سرمایه داری را امر مهم و عاجل خود می دانيم، پرداختن به این تشکلها صرفا براى ارزيابى و نشان دادن نقاط قوت و ضعف نيست، بلکه و مهمتر اينست که راه برون رفت از اين وضعيت و تقويت و تشکل کل طبقه را تسهيل کنيم.
یک دنیای بهتر: آیا اصولا تشکلی برای مبارزه با اخراج و بیکاری میتواند بدون در بر داشتن بخش شاغل کارگران به اهداف خود نائل آید؟ مساله اتحاد کارگران شاغل و بیکار یک اصل تخطی ناپذیر است. این نقطه ضعف چه تاٽیری در سرنوشت و جایگاه این تشکل داشته است؟
نسرین رمضانعلی: ببينيد اگر قرار باشد کارگر فقط بعد از اخراجش علیه اخراج مبارزه کند کمی غیره منطقی است. بقول معروف قبل از وقوع حادثه باید جلوی آن را گرفت را نه وقتی اتفاقا افتاد! اتحادیه زمانی می توانست موفق باشد که همین تشکل را در محیط کار و زندگی کارگران بوجود می آورد و آن رابطه منطقی بین کارگر شاغل و بیکار و اخراجی را بعنوان بخشهاى يک طبقه واحد ايجاد ميکرد. يعنى اگر قرار بود کارگری اخراج شود، در همان مرکز، همکاران او دسته جمعی عکس العمل نشان بدهند و اجازه ندهند کافرما کارگران را اخراج یا بیکار کنند. من این تشکلها و سایتها و فعالیتشان را دنبال می کنم. بنظرم امروز اتحادیه خود نیز متوجه شده است که باید اساس و نقطه اتکا را جائی می گذاشت که نقطه قوت جنبش کارگری است. بايد مبارزه را آنجا شروع کرد که قوى هستى و طبقه کارگر وقتی قوی است که متحد است. در عين حال مبارزه علیه بیکاری و اخراج یعنی مبارزه برای امنیت شغلی که یکی از خواستهای طبقه کارگر است و حول همین خواست می شود کارگران در محیط کار را سازمان داد.
متاسفانه امروزی وقتی کارگری بیکار می شود و سراغ این تشکل می رود، گاها بعنوان یک نهاد خیريه یا مشاوره به آن نگاه میکند نه تشکلى براى گرفتن بيمه بيکارى يا مبارزه براى بازگشت به کار. اما می گویند ماهی را هر وقتی از آب بگیری تازه است. علیرغم تلاشهای زیادی که شاهدش هستیم، علیرغم اینکه میدانیم چقدر این فعالین اتحادیه مدام دوندگی می کنند، کارشان بازدهی محدودى داشته است. براى نشان دادن اين ارزيابى ميتوان از ابتداى تشکيل اتحاديه و روآوری به آن تا موقعیت امروزش را بررسى کرد. اين انرژى نبايد هدر رود. بنظرم باید هر چه سریعتر اتحادیه مجمع عمومی فراخوان بدهد، در اساسنامه تغییرات جدی بدهند، و درعین حال خود را بازتعریف کنند. موفقيت اين جمعهاى کارگرى و عبور از مشکلاتشان در گرو باز کردن افقى روشن بر کارشان است.
یک دنیای بهتر: علیرغم این ضعفهای پایه ای چه اقداماتی را اتحادیه میتواند به پیش ببرد؟ چگونه این تشکل میتواند به جلو برود؟
نسرین رمضانعلی: اتحادیه با توجه به نیروئی که در آن متشکل شده بود ميتوانست مجموعه ای از پروژه های جدی را در دستور خود قرار بدهد. برای مثال سازمان دادن کمپین برای دریافت بیمه بیکاری مکفی، یا مثلا بیمه درمانی کارگران. تعریف سياست و نقشه براى شرایطی که دولت کارگرانی را که بعد از اتمام مدتی که بیمه بیکاری به آنها تعلق می گیرد رها ميکند، و سازماندادن مبارزه ای همه جانبه برای تامین زندگی کارگران از طریق این تشکل. ایجاد امکاناتی برای کودکان کارگران بیکار و اخراجی. کلا آموزش بايد در دسترس همه باشد اما تا تحقق آن نبايد کودکان کارگران بيکار از پرداخت شهريه معاف باشند؟ يا تلاش برای به میدان آوردن خانواده های کارگری برای رسیدن به یکسرى از خواستها و مطالبات آنها. وقتی آمار کودکانی که در سال جاری مجبور به ترک تحصیل شدند را نگاه ميکنيد، روشن ميشود که اين تعداد اساسا از کودکان خانواده های کارگری بوده اند. بخشی اساسی از کارگران بیکار توان سیر کردن شکم خود را ندارند چه رسد به اینکه شهریه مدرسه فرزندش را پرداخت کند. اتحادیه می توانست با برگزاری سمینارها در مورد آشنائی کارگران با حقوقشان، سازماندهى نهادهاى مختلف در محلات، امور آموزشى و تفريحى را در دستور بگذارد. اتحاديه ميتوانست مبارزه با فقر را در سطوح مختلف سازمان دهد. ميتوانند با ارزیابی دقيق تر از اعتراضات و اعتصابات براى هدفمند تر و با برنامه پیش بردن آنها کار کنند. اتحاديه براى اينکه خانواده هاى کارگرى را درگير کند بايد آگاهانه يک رکن مهم فعاليتش را در محلات کارگرى قرار دهد. امیدوارم که فعالین اتحادیه بتوانند بازبینی جدى در پراتیک خود بکنند و بتوانند اتحادیه را به ابزارى موثر در خدمت مبارزه طبقه کارگر تبدیل کنند.*
دیگر مصاحبه های یک دنیای بهتر